علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

پارک جنگلی یاس

اول نوشت: این پست روز چهارشنبه نگاشته شده است ولی با یک تأخیر چهار روزه، امروز بارگزاری شده است. ******* روز شنبه و پس از گشت و گذار در میگون ( پست قبل )، برای صرف نهار به سمتِ تهران به راه افتادیم! نسیم خنکی می وزید و جاده ما را به سمتِ "بوستانِ جنگلی یاس" کشاند! این بوستان که به تازگی در حاشیۀ اتوبانِ بابایی افتتاح شده است، دارای امکاناتی بسیار خوب جهت گذراندنِ یک روز تعطیل است! هوای شنبۀ این بوستان آن قدر خنک بود که بابای به شدت گرمایی ما که همواره بر سرِ روشن و خاموش کردنِ کولر با مادرمان درگیری دارند( ) برای خوابِ بعد از نهارشان متوسل به دو عدد کاپشن شدند تا خود را از خنکای هوا محافظت کنند داشتنِ جای پا...
30 ارديبهشت 1394

نانِ سخت!

وقتی از اتوبانِ شهید بابایی وارد خروجیِ "تلو-لشکرک" می شوی، به مسیری گام گذاشته ای که این روزها دو طرفِ جاده اش پر شده است از شقایق های زیبا! و به علتِ هم سطح بودنِ ارتفاعات در این منطقه، نسیم چنان آرام و یکنواخت می وزد که سبزه های روی تپه های اطراف به شیوه ای هنرمندانه در باد می رقصند و صحنۀ بسیار زیبایی را رقم می زنند! لواسانات و اوشان و فشم را پشت سر می گذاریم و به منطقۀ میگون وارد می شویم! میگون را نیز پشت سر گذاشته و سه کیلومتر آن طرف تر بابایمان پایش را بر ترمز می کوبد و این انتظارِ طولانی به پایان می رسد و ما، دایی محسن، و مادرمان عاقبت موفق می شویم پروژه ای که بابایمان یک سالِ تمام روی آن کار می کرده است، را ببینیم! ...
28 ارديبهشت 1394

امپراطور درخت ها!

این جا دماوند است! سرزمین کوه های بلند و رودهای روان! سرزمین باغ های سبز! آنقدر سبز به وسعتِ دلِ مردمانش! سرزمینی پر از برکت! پر از باغ های سیب و گیلاس و گردو و آلبالوهای خوشرنگ! ... و در عبور از میانِ کوچه باغ های زیبایش، صدای آواز بلبل روح را می نوازد! ... و قدم برداشتنِ در مسیر رودی روان و گوش دادن به صدای آب برایت آرامش می آورد! ... و دست بردن به آب برایت دوباره زنده می کند زندگی را! و به تو جانی دوباره می بخشد! جمعۀ هفته ای که گذشت میهمانِ زیبای های طبیعتِ شهر دماوند بودیم... در ادامۀ مطلب شما را به دیدنِ هر آن چه از طراوت، زیبایی، و روح زندگی موجود است، دعوت می کنیم! ساعت نه صبحِ...
27 ارديبهشت 1394

یک لیوانِ همیشه نیمه پُر!

بخش اول بدونِ استثناء صبح ها که از خواب بر می خیزیم قبل از سلام دادن، می پرسیم :" امروز میخوایم بریم اُجا؟!" و هر روز پاسخی را مبنی بر رفتن به پارک و یا خریدِ سبزی و ... دریافت می کنیم! ولی امان از روزی که صبح از خواب برخیزیم و مادرمان قبل از بیدار شدن مان منزل را ترک کرده باشند و آن وقت است که متوجه عمق فاجعه می شویم و با نگرانی رو به بابایمان می گوییم:" نریم مهد! بریم جندَل!" و گاهی:" نریم مهد، بریم پارک!" و به تازگی نام پارک های مختلف را نیز آموخته ایم و برای بزرگ ترهایمان تعیین تکلیف می کنیم که فلان پارک نرویم و فلان پارک برویم و البته که رفتن یا نرفتن مان به مهد به هیچ عنوان تابع نظر خواستن از ...
22 ارديبهشت 1394

سرزمین کوه ها!

گاهی لطافت آنقدر بیداد می کند که دلت می خواهد یک روز صبح تصمیم بگیری که خودت را برای رفتن به دیاری دوردست آماده کنی و از روز تعطیل در دامان طبیعت لذت ببری! گاهی لطافت آنقدر بیداد می کند که دلت می خواهد شیشۀ ماشین را تا انتها پایین بیاوری و با تمامِ وجود بوی اقاقیای خوشبوی وسط اتوبانِ شهید یاسینی را حس کنی! گاهی دلت می خواهد در مسیری پر از قاصدک گام بگذاری و قاصدک هایی که در هوا معلق هستند با برخورد به شیشۀ ماشین برایت پیام آورِ زیبایی های اردیبهشتِ لطیف باشند! گاهی لطافت آن قدر از حد فزون است که در تمامِ مسیر ناچار می شوی به کار کشیدنِ بیش از حد از شُش هاست! بویژه وقتی در اتوبانی که به موازات سرخه حصارِ زیبا  و بی انت...
12 ارديبهشت 1394

پل طبیعت

پل طبیعت یک پل سه طبقه پیاده رو و غیرخودرویی است که در عباس آباد تهران قرار دارد. این پل که از نمادهای شهر تهران است از عرض بزرگراه مدرس می‌گذرد و بوستان های طالقانی در شرق و  آب و آتش در غرب را به هم متصل می‌کند. بی مقدمه و پیرو پست قبلی، با هم گذری خواهیم داشت به پل طبیعت کودکانه های ما و یاسمین جانمان قبل از صرف نهار: نمایی از جنگل که بسیار شلوغ بود و به سختی توانستیم جایی برای نشستن پیدا کنیم: مکانِ نشستن مان عاقبت محلی با شیب بیست درجه بود! و نشستن بر آن و حفظ جایگاهِ خود در آن عملی بود از اعمال شاقّه! مخصوصاً که درختی کج شده و با شیبی بالاتر نیز در مقابل مان قرار داشت و حس...
10 ارديبهشت 1394

باغ موزۀ دفاع مقدس

جمعۀ اخیر به قصدِ رفتن به پل طبیعت برنامه ریزی شد و ما به اتفاق خاله لیلا و خانواده ابتدا سری به باغ موزۀ دفاع مقدس در همان نزدیکی زدیم، و جایت سبز نهار را در جنگل های اطراف موزه خوردیم و سپس پل طبیعت را در نوردیدیم البته ما به علت نداشتنِ وقت کافی و علی رغم میل باطنی، موفق به بازدید از داخل موزه نشدیم و فقط از محوطۀ موزه بازدید کردیم . عکس های جمعه به علت فراوانی در دو پست ارسال می شود: بخش اول: باغ موزۀ دفاع مقدس و بخش دوم: پل طبیعت که در پست بعدی بارگزاری خواهد شد با ما در ادامۀ مطلب همراه باش محوطۀ اطراف موزه و ما و یاسمین جانمان سوار بر یک غول آهنی روز تعطیلِِ ما، از همان کلۀ صبح با تریپ ع...
5 ارديبهشت 1394
1